۱۳۸۶ آذر ۱۶, جمعه
یهو دلم تنگ شد
Posted by
مریم
3
comments
۱۳۸۶ آذر ۱۳, سهشنبه
فردا
Posted by
مریم
0
comments
۱۳۸۶ آبان ۹, چهارشنبه
با ز هم تلنگری از آن دورها
Posted by
مریم
1 comments
۱۳۸۶ آبان ۷, دوشنبه
خواب
Posted by
مریم
0
comments
۱۳۸۶ آبان ۱, سهشنبه
بر باد رفته
Posted by
مریم
1 comments
۱۳۸۶ مهر ۱۲, پنجشنبه
افسوس
Posted by
مریم
2
comments
۱۳۸۶ شهریور ۳۱, شنبه
در مزايا و معايب شوهر شاعر
Posted by
مریم
0
comments
۱۳۸۶ شهریور ۲۲, پنجشنبه
رمضان
Posted by
مریم
1 comments
۱۳۸۶ شهریور ۱۳, سهشنبه
...
Posted by
مریم
2
comments
کاش
Posted by
مریم
0
comments
۱۳۸۶ شهریور ۱۲, دوشنبه
شعر و شاعری
Posted by
مریم
1 comments
۱۳۸۶ شهریور ۵, دوشنبه
تکرار مکرر یک قصه
Posted by
مریم
0
comments
۱۳۸۶ مرداد ۱۶, سهشنبه
ادعای مدعی
Posted by
مریم
1 comments
۱۳۸۶ مرداد ۴, پنجشنبه
قابهای پر نقش بی رنگ
Posted by
مریم
1 comments
۱۳۸۶ تیر ۲۵, دوشنبه
گذشت ... هر آنچه بود گذشت
Posted by
مریم
1 comments
۱۳۸۶ تیر ۲۰, چهارشنبه
مسابقه ده میلیون تومانی
مجری مسابقه : یک آهنگی را براتون پخش می کینم. بگویید این شعر ملت غیور ایران را به یاد چه چیزی می اندازد. ه
آهنگ یار دبستانی پخش می شود.
شرکت کننده اول مکثی می کند. چشمهایش را می بندد. آهی می کشد و می گوید : کلاس رو تعطیل کرده بودیم. 16 آذر بود. جلوی مسجد دانشگاه دست در دست هم شعر یار دبستانی رو می خوندیم، پا به زمین می کوبیدیم و به زندان رفتن نوری و کدیور و ... اعتراض می کردیم.
مجری دست پاچه می شه. از تو گوشی بهش می گن اعلام کنه که چند آگهی بازرگانی ببینند.
بعد از آگهی ها شعرتبلیغاتی "محمود احمذی نژاد" که رو آهنگ "یار دبستانی" گذاشته شده بود پخش شد.
مجری از شرکت کننده دوم دوباره سوال رو می پرسه.
شرکت کننده دوم : 18 تیر ، توی کوی تحصن کرده بودیم و می خوندیم : یار دبستانی من ... با منو همراه منی ...
مجری : یه راهنمایی می کنم. حادثه تاریخی بزرگی که در امروز سوم تیر رخ داده.
شرکت کننده سوم: وقتی روزنامه مون رو تعطیل کردند ، این آهنگ تو دفتر روزنامه پخش می شد.
مجری: همین الان از دفتر آقای رئیس جمهور ، دکتر محمود احمدی نژاد خبر دادند که جایزه مسابقه به بیست میلیون تومان افزایش پیدا کرده. مجری دوباره سوال را تکرار می کند و آهنگ پخش می شود.
شرکت کننده آخر اشک تو چشمهاش جمع میشه و می گه : یاد دوم خرداد و اون همه شور و امید که به خاک سپردیم. به یاد عدالت که تحریف شد.
مجری: متاسفانه هیچ یک از شرکت کنندکان پاسخ درست ندادند. به من خبر دادند که یک نفر از تماشاگران جواب سوال را می داند. از ایشان خواهش می کنم به روی سن بیایند . لطفا تشویقشان کنید.
تماشاگر: مردم ایران به یاد حماسه آفرینیشان در سوم تیر میفتند که مرد حماسه ها احمدی نژاد را انتخاب کردند. هوگو ساموئل از ونزوئلا.
Posted by
مریم
3
comments
۱۳۸۶ تیر ۱۹, سهشنبه
یه قلب مثل هزارن قلب دیگه
Posted by
مریم
1 comments
۱۳۸۶ تیر ۸, جمعه
وقتی باید درس بخوانم
Posted by
مریم
1 comments
۱۳۸۶ تیر ۷, پنجشنبه
قحطی
Posted by
مریم
2
comments
۱۳۸۶ تیر ۵, سهشنبه
پر از پرنده
خواستِ پرستویی دیگری را
ناز کبوتری برای آن یکی
همراه شدن دو گنجشک
کلاغی مادر شد ، یاکریمی پدر
جیک جیکِ جوجه ها
بزرگ شدن بچه ها
پایین افتادن جوجه گنجشک ازلانه
آموختن پرواز از مادر
غروب خورشید
جوجه تنبل هنوز روی زمین
چشمان نگران مادر از روی درخت
.
.
.
از کنارشان گذشتیم
همه جا پر از صدای جیک جیکشان
Posted by
مریم
0
comments
...?
Posted by
مریم
2
comments
۱۳۸۶ تیر ۴, دوشنبه
کاهوی قرمز
Posted by
مریم
0
comments
۱۳۸۶ تیر ۲, شنبه
آرزو
Posted by
مریم
0
comments
پس از دیدن یک فیلم
Posted by
مریم
0
comments
۱۳۸۶ خرداد ۲۸, دوشنبه
تفکر در شیعه
Posted by
مریم
0
comments
۱۳۸۶ خرداد ۱۵, سهشنبه
رویا
Posted by
مریم
3
comments
۱۳۸۶ خرداد ۱۴, دوشنبه
نیایش
Posted by
مریم
1 comments
۱۳۸۶ خرداد ۱۰, پنجشنبه
پترس فداکار
Posted by
مریم
1 comments
۱۳۸۶ خرداد ۳, پنجشنبه
یک تصویر
Posted by
مریم
0
comments
...
Posted by
مریم
0
comments
۱۳۸۶ خرداد ۲, چهارشنبه
قاصدک ... آرزو ... آسمان
Posted by
مریم
0
comments
۱۳۸۶ خرداد ۱, سهشنبه
گاهی ... دلتنگی برای خواندن شعری
Posted by
مریم
0
comments
۱۳۸۶ اردیبهشت ۱۸, سهشنبه
خیلی خیلی رمانتیک
Posted by
مریم
2
comments
۱۳۸۶ اردیبهشت ۱۲, چهارشنبه
گاهی
Posted by
مریم
1 comments
۱۳۸۶ اردیبهشت ۱۱, سهشنبه
دیروز ... امروز ... فردا
Posted by
مریم
1 comments
۱۳۸۶ اردیبهشت ۵, چهارشنبه
قهرمان
Posted by
مریم
2
comments
۱۳۸۶ فروردین ۳۰, پنجشنبه
یک روز بهاری
Posted by
مریم
2
comments
یک جواب ساده
Posted by
مریم
1 comments
۱۳۸۶ فروردین ۲۶, یکشنبه
منتظر یه قهرمان
Posted by
مریم
0
comments
۱۳۸۶ فروردین ۲۳, پنجشنبه
پارتی بازی؟!؟
Posted by
مریم
0
comments
فقط یه ذره غرغر
وقتی هم غرغر می کنم نمی خواهم ناشکری کنم. ناشکری نمی کنم. خدا خودش می دونه منظورم چیه. فقط یه ذره غرغر ... منظور دیگه ای ندارم
Posted by
مریم
0
comments
۱۳۸۶ فروردین ۱۶, پنجشنبه
عروسیت مبارک
Posted by
مریم
0
comments
کاش ...
Posted by
مریم
0
comments
چرا؟
Posted by
مریم
0
comments
۱۳۸۶ فروردین ۱۴, سهشنبه
سلام
Posted by
مریم
1 comments