۱۳۸۷ خرداد ۹, پنجشنبه
پیغامرسان
Posted by
مریم
1 comments
۱۳۸۷ خرداد ۲, پنجشنبه
لیوانهای تاهمیشه نشُسته
Posted by
مریم
4
comments
۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۶, پنجشنبه
گفتگو
Posted by
مریم
1 comments
تولدت مبارک
تولدت مبارک ...
من که نفهمیدم ا زتولد بیست و چهارسالگیت چطوری یهو رسیدیم به تولد سی سالگیت ...
ولی خیلی خوشحالم که متولد شدی ...
خیلی خوشحالم که هشت سال دیرتر از وقتی که دیگران منتظرت بودند آمدی ...
خیلی خوشحالم که هرروز ظهر با هم نهار می خوریم و بعد ازظهرها میام دفترت تا با هم چایی بخوریم ...
خیلی خوشحالم که باهم هستیم ...
کاش راست راستکی شاعر بودم و برات شعر می گفتم ...
عزیز دل ، تولت مبارک ...
Posted by
مریم
2
comments
۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۰, جمعه
شکرانه
خدا وقتی یه چیزی به آدم نمی ده در عوض تو چیزای دیگه برای آدم سنگ تموم می ذاره.
خدایا دوستت دارم ... خدایا شکر ... خدایا منوببخش به خاطر تمام لحظه هایی که مهربانی هایت را فراموش می کنم.
Posted by
مریم
3
comments
۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۹, پنجشنبه
رویای این روزهای من
Posted by
مریم
2
comments