دوباره دچار روزمرگی خواهیم شد،
دوباره عادت خواهیم کرد،
به شنیدن دروغ،
به گذشتن از دروغ،
به فراموش کردن دروغ،
و مادرانی که خواهند ماند،
و فرزندانی که دیگر نیستند،
و بدنهایی زخمی و خسته،
و خونهایی بر زمین ریخته،
و آرمانی که باقیست،
و راهی که طولانیست،
و امید که مانده تا دوباره پا بگیرد،
و باز قصههای پدر از انقلابی ناب،
انقلابی در روزهایی دور،
روزهایی که او جان بر کاف
راهی سرزمین جنوب
با من عکس یادگاری گرفت
به امید سرزمینی پر از امید و آزادی
و بازگشت پر از زخم پدر
و باز قصههای انقلاب
قصههایی از امام
کار و کار و کار و کار
که سرزمین مادریم
پر شود از هرچه خوبیست
و باز قصههای مادرم
از آن روزهای خوب
شانه به شانه پدر
برای آزادی
و من که صدای غصه قصهها را میشنوم
و من و آوازی غم انگیز در پس این قصههای خوب
و من که صبر خواهم کرد
صبر تا روزی که دوباره هم پیمان شویم
تا دوباره به پا خیزیم
۱۳۸۸ خرداد ۲۹, جمعه
پس از آن روزهای سبز
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
مريم جون، خيلى قشنگ مينويسى، اينقدر قشنگ هست كه بتونه زشتيها رو در بر بگيره. راست ميگى، همه چيز دوباره عادى ميشه، اصلا ما آدما فراموشكاريم، بيخود نيست بهمون ميگن انسان، چن از نسيان ميام. ولى هميشه يه تاريخى هست كه هيچ وقت هيچى رو فرموش نميكونه، همونطور كه بعد 1400 سال هنوز به يادمون مياره چه حقى از بهترينهاى اين دنيا پايمال شدش، و ما هنوز بعد از 1400 سال اون همه ظلم و ناحقى رو از يادمون نميبريم . هميشه پيروزى مساوى با برد نبوده، پيروزى واقعى وقتى هست كه بعد از 1400 سال هنوز به ياد اورده بشى و هنوز عاليقدر باشى. پيروزى واقعى وقتى هستى كه بدون در نظر گرفتن نتيجه، بدونى كه تو رو همه ديدن و باورت كردن
پاسخحذفآه خیلی قشنگ بود و غم انگیز ولی مطمئنم که اگر همه فراموش کنن دیگه قصه های پدر مادر ها اون قصه قبلی نیست دیگه اون قصه های قهرمانی و آرمانی نیست همه اش رنگی از غم پیدا می کنه
پاسخحذفاینجا خیلی خفقانه حتی مبایل ها هم قطع شده اینجا خون ریخته شده و دوستام زیر باتوم کتک خورده اند فکر نکنم به این راحتی بشه فراموش کرد ....
اگه فراموش بشه مطمئنن دوباره این زخم سز باز می کنه....
من فک کنم صبر در متن عمل و عمل در متن صبر نتیجه می ده. و فکر نمی کنم این ماجرا به سادگی تموم بشه...
پاسخحذف