درختِ گردویِ زمینِ وقفیِ کنارِ باغ را دار زده بودند. ریشه هایش نبود و خود درخت از آسمان آویزان بود و تاب می خورد. به طرف باغ دویدم که مطمئن شوم درخت گردوی هفتاد ساله باغ ما هنوز سر جایش هست که از خواب پریدم. هنوز به درخت گردوی کهنسالی فکر می کنم که چند تابستان از کودکیم به خانه خشتی ساختن زیر آن سپری شد. دلم تنگ شده است برای درختی که هر شاخه اش قد تنه یک درخت است و تمام تابستان های کودکی پدر به خانه خشتی ساختن زیر آن گذشت.
۱۳۸۹ فروردین ۱۵, یکشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
be omide roozhai ke babyhayat ham dar zere on derakht ba bazihaye kodakanehtabestane khodrasepari konand
پاسخحذفباغ وقفي ديوار نداشت و مردم بي باغ كه جمعه ها براي هواخوري به ده ميرفتند ؛ ساعاتي را زير سايه درخت گردو مي نشستند و بعضي ها در آن جا آشغال ميريختند . اخيرا اطراف آنرا ديوار كشيدند و دسترسي مردمان خوب هم قطع شده است ؛شايد درخت گردو معترض باشد . البته نيت واقف مهم است . در اين طرف ديوار مردماني بودند كه در سايه درختشان خانه ميساختند و هرگز آنجا را كثيف نميكردند و هميشه درخت گردويشان و خانه هايشان را دوست ميداشتند و اكنون بعد از سالها دوري از درخت گردويشان؛ به او عشق ميورزند چرا خيلي از وقتها ثمره همان درخت را در سفره هايشان ميبينند .
پاسخحذفدرخت گردو بزرگ تر و بزرگ تر می شود تو هی دلت تنگ تر و تنگ تر می شود...اما همه اینها میگذرد و تنها خوابی میماند از خاطرات گذشته و بس...
پاسخحذفkudaki,dorani faramoush nashodani, dorani por az khaterate khub o dustane khubo pakie bihado hasr
پاسخحذف.
delam baraye kudakiam basi tang shode,kudakiam dar mahde kudak kudakiam dar baghe gerdu kudakiam dar khaneye madarbozorg
.
kudakiam kojaee ke yadat bekheir
چه قدر قشنگ بود مريم . دلم تمام درختهاي كودكي ام رو خواست
پاسخحذف