گفته بودم که باز جوونه زده، ولی نگفته بودم که اون جوونه هم بعد از سه روز سوخت، سیاه شد و مرد. نگفته بودم که من هم دیگه بی خیال اون گلدون شده بودم. نگفته بودم که تصمیم گرفتم که دیگه بهش دل نبندم. نگفته بودم که دیگه فقط میخوام منتظر بمونم که یکی یکی برگها شو که سیاه میشن و میریزن و جمع کنم تا آخرین برگ. تا وقتی که بمیره. اینها رو نگفته بودم و نمی خواستم بگم. ولی همش تو مغزم بود. تا دیروز ... تا دیروز که باز هر دو تا شاخه جوونه زدن. آخه من چی کار کنم. نه میشه ازش دل کند، نه میشه بهش دل بست. چه جوری نبینم اون دو تا جوونه سبز کمرنگ رو که هزار تا آرزو دارن. چه جوری بهشون دل ببندم وقتی میدونم که فردا یا پس فردا باز دوباره هر دو شون میسوزن و سیاه میشن. کاش میدونستم که چی کار باید بکنم که بهشون کمک کنم. نورشون رو کم و زیاد کردم. فایده ای نداشت. آبشون و کم و زیاد کردم، بی فایده بود. بهشون ویتامین دادم اثری نداشت. این گیاه خونه ما هم هی با احساسات من بازی میکنه ...
۱۳۸۹ شهریور ۲۳, سهشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
امیدوارم بازم مامانبزرگتو ببینی مریم :*
پاسخحذفمي فهمتت وحشتناك. زياد از اين حس دارم با گلهام. مري اين اتفاق واسه برگهاي كوچولوي گلدون خوشگل منم افتاد. اول بردار خوب دور تا دور ساقه هاش رو به دقت نگاه كن ببين يه چيزايي شبيه حشره ي سفيد مثه اينكه بخواد شروع به كپك زدن بكنه نيست به گوشه ي برگها و ساقه ها؟ خيلي ريز و كوچيك. اندازه ي ته سه تا سنجاق ته گرد. اگه داره اروو اروم از روي ساقه و برگها جمعشون كن بريز دور. بعدش همه جاشون رو بگرد از اين كرم سبزها نداشته باشه. من يه كرم سبز درشتي زير ساقه درست همرنگ ساقه پيدا كردم كه وحشت كردم. بعدش هم برا يه گلفروش توضيح بده و يه سمي بهت مي ده كه تو اب حل كني كمي بريزي پاش. البته با همون گلفروش مشورت كني از بقيه حرفاي من بهترس. اميدوارم گلت زود جون بگيره. به گل محبت كن. نوازشش هم نشد بكني اواز كه مي شه براش بخوني؟ بلند بلند كه مي شه باهاش حرف بزني؟ نمي شه؟
پاسخحذف