راستش را بخواهی، این روزها از خودم بارها و بارها پرسیده ام که آیا من هم محرم سال شصت و یک هجری همراه امام حسین (ع) می شدم؟ دست از همه چیز می کشیدم؟ راهی سفری می شدم که می دانستم آخرش خون است؟ نمی دانی که چقدر سخت است جواب این سوال را دادن. انگار که بیشتر خودم را شناخته باشم. گاهی خودم را دلداری می دهم که الان فرق دارد، آن وقت امامی بود که تشخیص داده بود که دیگر راهی جز این نیست. خیلی سخت است. خیلی خیلی زیاد ... کاش امروز هم امامی می آمد...
۱۳۸۹ آذر ۲۴, چهارشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
مریم چه جالب منم از وقتی این سریال مختارنامه رو می بینم این سوال ذهنم رو مشغول کرده...واقعا گاهی فکر میکنم این یزید و عمرسعد و غیره برای ما بعد از این همه سال اشتباهشون و جنایتشون اظهر من الشمسه ولی آیا واقعا ما اگه خودمون اون موقع در اون جا بودیم حسینی بودیم یا یزیدی؟ به نظرم خیلی راحت نیست پاسخش، حداقل وقتی با این روزها مقایسه میکنم میبینم خیلی ها هستند که ما باور نمی کنیم هنوز در جبهه باطل باشند و از اون جبهه دقاع کنند ولی هستند و چه بسا معتقد هم هستند که طرف مقابلشون در اشتباهه و ایمان دارند به کاری که می کنند و این خیلی سخت می کنه کار رو.
پاسخحذف