من به این نتیجه رسیدهام که خیلی وقتها فروشندهها گوشت خوک و مشروب رو جزو یک گروه محدودیتها به حساب مییارن. یعنی احتمال میدن که یک نفر که یکیشون رو نمیخوره، اون یکی رو هم نمیخوره.
دلم می خواهد روزی داستانی بنویسم که برای همیشه ماندگار شود. شاید یکی از روزهای بعد از چهل سالگی. با نقد داستانهایم به من کمک کنید تا بتوانم بهتر بنویسم. ( لطفا در مورد نوشته هایم نظر بگذارید. نوشته های بی ربط پاک می شود)
من به این نتیجه رسیدهام که خیلی وقتها فروشندهها گوشت خوک و مشروب رو جزو یک گروه محدودیتها به حساب مییارن. یعنی احتمال میدن که یک نفر که یکیشون رو نمیخوره، اون یکی رو هم نمیخوره.
پاسخحذف;)
پاسخحذفبیچاره قاطی کرده