گاهی اوقات هوا اونقدر خوب میشه که تنها کاری که میتونی انجام بدی اینه که از خوشی جیغ بکشی. وقتی خورشید تو آسمون می تابه و یه نسیم خنک می وزه و برگ های درختها زرد و قرمز و نارنجی و سبزند. کاش که هیچ وقت این هوا تموم نمی شد.
۱۳۹۰ مهر ۲۳, شنبه
هنوز مانده تا مادر شوم
وقتی هفت ماه مانده بود تا مادر شدن؛
به نظر میرسه که مادر شدن سختتر از اون چیزیه که فکرشو میکردم. فکر نکنم بیست ثانیه بیشتر طول کشید تا دکتر صدای قلب بچه رو پیدا کرد ولی برای من یک عمر گذشت. چه فکرها که از سرم نگذشت. پیش خودم گفتم نکنه الان بگه قلبش نمیزنه.
دکتر داشت توضیح میداد که دو ماه دیگه هم جنسیت بچه مشخص میشه و هم تعداد انگشت هاش رو میشمریم که مطمئن بشیم همه چیز درسته. دوباره هول و ولا افتاد به جونم که یعنی ممکنه تعداد انگشتهای بچهام کم و زیاد باشه؟! فکر کنم تا ده تا انگشت دست و ده تا انگشت پاشو بشمرن من از اضطراب سکته کنم. خلاصه اینکه دلم میخواد بشینم و یک دل سیر گریه کنم، نه واسه خودم، برای مامانم که تا حالا چقدر از این هول و ولاها داشته. اون هم نه واسه یک نفر، واسه سه نفر!!!
**********
وقتی دو ماه و نیم مانده بود تا مادر شدن؛
دکتر گفت همه چی نرماله و فقط به خاطر اینکه مطمئن شه که بچه خوب رشد کرده، بهتره که سونوگرافی کنم. من هم تمام راه مطب دکتر تا خانه را گریه کردم که نکند بچه ام خوب رشد نکرده باشد. برای مامانم هم که داشتم تعریف می کردم باز زدم زیر گریه. مانده ام بعد از دو ماه و نیم من هم مثل همه مادرهای دنیا یک مادر محکم خواهم شد که بشود رویش حساب باز کرد ، بهش تکیه کرد و بشود تمام زخم ها و دردها را پیشش جا گذاشت؟
Posted by مریم 3 comments
۱۳۹۰ مهر ۱۴, پنجشنبه
یک سیب گاز زده
دیروز، استیو جابز سفر تازه ای را آغاز کرد. پا به دنیایی گذاشت که برای همه ما نا شناخته است. داشتم فکر می کردم یک روز از خواب بیدار خواهیم شد و روی iPod ، iPhone یا iPad مان یک App جدید خواهیم دید. App ی که استیو از آن دنیا طراحی کرده که با آن بشود با عالم ارواح ارتباط صوتی و تصویری برقرار کرد.
روحش شاد.
Posted by مریم 3 comments
۱۳۹۰ مهر ۱۱, دوشنبه
جدایی نادر از سیمین
دیدن "جدایی نادر از سیمین" برای اونایی که تصمیم گرفتند که خارج از کشور زندگی کنند، یا بیشتر دلشون می خواد خارج از کشور زندگی کنند و دنبال بهانه می گردند که دلشون قرص و محکم شود، به شدت توصیه می شود.
دیدن "جدایی نادر از سیمین" برای اونایی که تصمیم گرفتند که برگردند ایران، یا دلشون می خواد که برگردند و هنوز دو دل هستند و دنبال بهونه میگردند که با خیال راحت چمدون ها رو ببندند و راهی شوند، اصلا توصیه نمی شود!
Posted by مریم 4 comments
اشتراک در:
پستها (Atom)