بچه كه باشى مى توانى آرزو كنى. مهم نيست كه آرزوهايت منطقى و عملى باشند يا نه. پدر يا مادر كه باشى مى توانى آروزهايى را كه منطقى و قابل اجرا باشد را برآورده كنى. مى ماند موقعى كه مادر هستى و كودك درونت هنوز خيال آرزو كردن دارد. آنوقت در دو راهى گير مى كنى. مثل چند وقت پيش كه با خونه سازى هاى فسقلى بازى مى كردم. يكهو دلم خواست آنقدر خونه سازى داشته باشم كه بتوانم يك خونه كوچك بسازم كه فسقلى بتواند برود تويش و قايم شود. برآورده كردن اين آرزو كارى ندارد، مى توانم بروم مغازه و چند بسته ديگر خونه سازى بخرم. ولى از طرف ديگر مادر درونم مى گويد براى همين اسباب بازى ها هم جاى كافى نداريم ...
۱۳۹۱ بهمن ۳, سهشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر