فسقلى مشغول بازى بود. يك لحظه از فرصت استفاده كردم و روى مبل دراز كشيدم. منتظر بودم كه بيايد سراغم و بلندم كند. خبرى ازش نشد. چند دقيقه با چشمان بسته صبر كردم. صدايى هم ازش نمى آمد. نتوانستم جلوى خودم را بگيرم. بلند شدم ببينم چه كار مى كند كه با اين صحنه مواجه شدم!
مادرم هميشه تعريف مى كرد كه من تمام ديوارهاى خانه را با مداد رنگى نقاشى مى كردم. به قول معروف چيزى كه عوض داره گله نداره!
:)
ای جاااااااااااااان. لعنت به این فیلشرینگ! ببین چقد نشد بیام اینجا که رسیدن مسافر کوچولوتونم نفمیدم.مریم تبریک. و از اینکه می بینم اینهمه غرق لذتی با این کوچولوی دوست داشتنی ات چقد خوشحال شدم. راستی بابت اینکه گفتی عوض داره گله نداره من یکی بابت اعتقاد به همین موضوع و بعلت شدت شرارتهای کودکی تصمیم دارم هیچوقت کودک نداشته باشم تا پس هم نگیرم انچه تحویل داده ام از کودکی! اصاب مصاب پس گرفتن همچو چیزایی رو باور کن ندارم. خوب حوصله ای داشته مادرم ظاهرن اخه !!!!!!
پاسخحذف:)
حذفسلام-میخواستم بپرسم شما مریم مومنی هستید؟ خواب زمستانی؟
پاسخحذفخیر
پاسخحذفوایییی عزیز دل خاله
پاسخحذفمریمی من یادمه مامانم یه دیوار رو برای ما کاغذ های رولی می چسبوندن که ما نقاشی کنیم و به ما می گفتن فقط اونجا می تونیم نقاشی کنیم. یه کم طول می کشه تا یاد بگیره فقط همونجا نقاشی کنه اما جواب میده.همه بچه ها نقاشی رو دیوار دیوار رو دوست دارن :)
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذف