۱۳۹۳ مهر ۲۳, چهارشنبه

بيست سال پس و پيش!

 آدمهايي كه سوار مترو شده اند بدون استثنا مشغول موبايلهاي هوشمندشان هستند. اكثرشان گوشي هم در گوش گذاشته اند. به اين فكر مى كردم كه اگر بيست سال پيش بود هيچكدام از اين آدمها تلفن دستشان نبود و گوشي هم به گوششان نداشتند. آنوقت آن پيرمردي كه چند صندلي جلوتر از من نشسته است با بغل دستي اش از پادردش مى گفت. بغل دستي اش هم يا فقط تاييد مى كرد يا او هم شروع به حرف زدن از خودش مى كرد. اگر بيست سال پيش بود و سوار مترو مى شدم هزار قصه از زندگي مردم مى شنيدم و حالا فقط آدمهايي را مى بينم كه غرق در تلفنهاي هوشمندشان هستند.
احتمالا بيست سال ديگر مترويى وجود نخواهد داشت. احتمالا آدمها بيست سال ديگر حتى همين خود فرو رفته در موبايل يكديگر را هم نمى بينند و تنهاتر از تنها خوهند شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر