۱۳۸۷ تیر ۲۴, دوشنبه

روزی که شاید بیاید ...

مدرک پی. اچ. دی. قاب شده،
آویخته بر دیوار،
او نشسته،
با موهایی سپید،
که شمارش از دست رفته،
در حسرت اینکه جوانیش را در عکس‌های عروسی خواهرش ببیند،
در حسرت یک لحظه بیشتر بودن با آنها که دیگر نبودند،
آرزو می کرد که ‌ای کاش به یاد میاورد که چگونه آیدا، دختر بچه ای با موهایی دنب موشی، زن زیبایی شده است.

۵ نظر:

  1. maryam joonam,khube khodetam miduni ke az arusi behtarin chizi ke mimune filmo akseshe,tu film ke ma ziad niztim;-) baraye aksam ke man khodaye montajam kafie ye akseto pishe akse t montaj kard hamin,pas bikhod ghose nakhor abjie golam,chon joz zahmat chizi nist va faghat aksast ke mimanad va unam ke ba montaj hale,ok?
    dooooooooooooset daram ye allame
    ,booooooos

    پاسخحذف
  2. البته مربوط به مطلب نیست، اما عطف به مطلب قبلی، آره! جدی جدی می‌خوایم adopt کنیم!

    پاسخحذف
  3. akhey maryami khose nakhor dide manam khose mishama:(asan khodam beheshun migam ye laptop ba ye webcam biaran tu salon khufe?hala ye dune bekhand:D

    پاسخحذف