۱۳۹۳ آبان ۱۹, دوشنبه

تصورات شاعرانه از نانوتيوبها!

دست از خيالبافى برنداشته ام هنوز. سركلاس، استاد وقتى درباره نانوتيوبها حرف مى زد، يك جمله گفت كه مى توان آب شور را بوسيله اين نانوتيوبها شيرين كرد! من هم رفتم تو فكر و خيال كه چه جالب مى شود اين نانوتيوبها را در ايران استفاده كنيم و مثلا آب درياچه اروميه را شيرين كنيم. يا آب درياچه خزر يا خليج فارس. حتي مى شود آب يزد را شيرين كنيم و بعدش براى زاينده رود بفرستيم كه ديگر مردم اصفهان از اينكه آب آشاميدنى مردم يزد را تامين مى كنند عصباني نباشند. با خودم تصور كردم چه قهرمان ملي خواهم شد اگر اين كار را انجام دهم!!! خلاصه هنوز هم تصورات شاعرانه سراغم مى آيد مثل آنموقعها كه رشته عمران را براي اين انتخاب كردم كه بروم مجري طرح يك سدي بشوم و بعدازظهرها، دم غروب، وقتى همه رفتند سراغ زندگيشان بروم كنار رودخانه و شعر بگويم. يا آنموقع كه سر كلاس ديناميك استاد از پرتاب موشك گفت، بنويسم كه چرا از پرش ماهى از آب دريا حرف نمى زند!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر